مطالب آموزشی

مروری بر کتاب فریبکاری بزرگ

مروری بر کتاب فریبکاری بزرگ
اردیبهشت 16, 1403 624 بازدید
admin

نویسنده: علی ارومیه ای

در کتاب «فریبکاری بزرگ» ماریانا مازوکاتو و رُزی کلینگتون، با نگاهی جامع به صنعت مشاوره مدیریتی نشان داده می‌شود که وابستگی بیش از اندازه دولت‌ها و شرکت‌ها به مشاوران، پیامدهای جدی برای توان اجرایی و نوآوری دارد. نویسندگان استدلال می‌کنند که اقتصاد ما به شرکت‌هایی مانند مک‌کنزی، بی‌سی‌جی و دیگر غول‌های مشاوره‌ای وابسته شده و این امر «نوآوری را مختل، پاسخگویی را مبهم و مأموریت ما در مقابله با بحران اقلیمی را دچار مشکل می‌کند». از نگاه آن‌ها، شرکت‌های مشاوره در عمل یک «حقه‌ی اطمینان» (confidence trick) به راه انداخته‌اند: آن‌ها دانش و مهارت خود را بزرگ‌نمایی می‌کنند، دستمزدهای بالایی می‌گیرند، اما در عمل اغلب نمی‌توانند ارزش واقعی برای مشتریان ایجاد کنند. به عبارت دیگر، یکی از استدلال‌های اصلی کتاب این است که مشاوران در بسیاری از موارد «ارزش‌آفرینیِ» ادعایی خود را به گونه‌ای مبالغه‌شده جلوه می‌دهند و در نتیجه نه تنها کمکی به حل مسائل پیچیده نمی‌کنند، بلکه توانایی سازمان‌ها را برای یادگیری و حل مسأله درونی تقلیل می‌دهند.

مازوکاتو و کلینگتون در این اثر به چند نکته‌ی محوری اشاره می‌کنند. اول آنکه مشاوران مدیریتی، برخلاف ادعا، لزوماً ارزش افزوده معناداری برای اقتصاد عمومی نمی‌آورند. به گفته نویسندگان، دستمزدهای نجومی این شرکت‌ها (پرداختی بسیار بیشتر از آنچه به کارمندان بخش عمومی می‌دادند) نشان از شیوه‌ای «رانت‌جویانه» دارد و در عین حال شواهد روشنی برای اثبات کارآیی خدماتشان وجود ندارد. حتی مواردی گزارش شده که اصلاحاتی که مشاوران معرفی کرده بودند، پس از مدت کوتاهی نیاز به بازبینی مجدد پیدا کرده‌اند. دوم اینکه این شرکت‌ها اغلب منابع اطلاعاتی درونی سازمان یا تجربه‌ی کارکنان بخش دولتی را نادیده می‌گیرند؛ داستان‌های متعدد کتاب نشان می‌دهد که مشاوران تازه‌وارد، به جای درک واقعیت‌های محیط کار، راه‌حل‌های سطحی و گاه بی‌ربط ارائه می‌کنند، در حالی که کارمندان داخلی بر اساس تجربه‌شان راهکارهای بهتری می‌شناسند. به عبارت دیگر، جریان «پیشرفت سازمانی از طریق مشارکت مشاور» در بسیاری موارد به توقف یادگیری درون‌سازمانی منجر شده است.

بخش دیگری از تحلیل نویسندگان به تضاد منافع و فقدان پاسخگویی در این صنعت می‌پردازد. زیرا شرکت‌های بزرگ مشاوره هم برای دولت‌ها و هم برای بخش خصوصی کار می‌کنند و گاهی منافع دو طرف متضاد است؛ برای مثال در زمینه کاهش انتشار کربن این شرکت‌ها از یک سو به دولت‌ها در تدوین راهبردهای اقلیمی مشاوره می‌دهند و از سوی دیگر پول دریافت می‌کنند تا به شرکت‌های نفت و گاز غیرمسئول خدمات ارائه کنند. چنین وضعیتی زمینه‌ای برای ارائه راه‌حل‌های ظاهری فراهم می‌کند که تعهدات زیست‌محیطی را زیر سوال می‌برد؛ نویسندگان نشان می‌دهند در برابر این تناقض، نیاز به بازنگری اساسی در نحوه‌ تعامل دولت‌ها با مشاوران وجود دارد.

در مجموع، مازوکاتو و کالینگتون نتیجه می‌گیرند که «فریبکاری بزرگ» در دوره‌ای پدید آمد که هم اصلاحات نولیبرالِ اواخر قرن بیستم و هم جریان «سومِ راست» در سیاستگزاری روی کار آمدند. از دهه ۱۹۸۰ به این سو، ایده «دولت قایقران است، نه پاروزن» (واگذاری گسترده وظایف دولتی به بخش خصوصی) پذیرفته شد. حکومت‌های جدید همگام با حاکم شدن نگرش‌های بازارمحور، مخارج دولتی را به سمت مشاوران هدایت کردند؛ به‌گونه‌ای که هزینه مشاوران در بریتانیا در دوره تاچر چهل برابر شد. مازوکاتو و کالینگتون تأکید می‌کنند که بر اساس این سیاست‌ها، دولت‌ها خود را به سوی «کودک‌وار» شدن سوق داده‌اند – یعنی توانایی تصمیم‌گیری و اجرای مستقل را از دست داده‌اند.

برای تبیین این ایده‌ها، نویسندگان به مجموعه‌ای از نمونه‌های واقعی پرداخته‌اند. یکی از مشهورترین آنها پروژه ساخت بیمارستان جدید استکهلم در سال ۲۰۰۷ است. دولت محلی در استکهلم دو شرکت مشاوره را مأمور بررسی گزینه‌ی مشارکت بخش خصوصی در ساخت بیمارستان کرد. پیش‌بینی مشاوران این بود که سپردن کار به بخش خصوصی نوآوری را بالا برده و هزینه‌ها را کم می‌کند. اما واقعیت چیز دیگری بود: هزینه نهایی پروژه به پنج برابر رقم پیش‌بینی شده رسید. نویسندگان توضیح می‌دهند که یکی از دلایل رشد سرسام‌آور هزینه‌ها، افزایش هزینه‌های خود مشاوران بود؛ به عبارت دیگر، صرف نظر از کیفیت نهایی پروژه، سازوکار پرداخت به مشاوران چنان بود که آنها درآمد هنگفتی کسب کردند. این مثال به خوبی نشان می‌دهد که چگونه ادعای «صرفه‌جوییِ ناشی از به‌کارگیری بخش خصوصی» در عمل محقق نشد و مشاوران در بسیاری بخش‌ها نقش اصلی را ایفا کردند، اما بار مالی آن بر دوش دولت و مردم باقی ماند.

مثال دیگری که کتاب بررسی می‌کند، بحران مالی پورتوریکو پس از طوفان ماریا در ۲۰۱۷ است. در این پرونده، هیئتی دولتی که توسط دولت ایالات متحده منصوب شده بود (برای مدیریت دیون پورتوریکو)، شرکت مشاوره مک‌کنزی را به‌کار گرفت. به گفته نویسندگان، این تیم مشاوره‌ای عمدتاً متشکل از فارغ‌التحصیلان جوان دانشگاه‌های معتبر بود که یک الگوی کلیشه‌ای («یک‌سایز-فیت-همه») ارائه کردند. طرح آنها شامل خصوصی‌سازی بیشتر بنگاه‌های دولتی و کاهش سطح حقوق و حمایت‌های کارگری بود. به بیان کتاب، چنین رویکردی در شرایط بحرانی پورتوریکو فقط به تعمیق مشکلات اقتصادی و اجتماعی کمک کرد. افزون بر این، نویسندگان از «شبکه‌های غارت فراملی» سخن می‌گویند که طی تعدیل‌های ساختاری در کشورهای در حال توسعه، حجم قابل توجهی سرمایه را به خارج منتقل می‌کنند.

یک نمونه دیگر مرتبط، پاسخ بریتانیا به پاندمی کرونا است. از آنجا که بریتانیا دومین بازار بزرگ مشاوره در جهان است، دولت این کشور نیز در واکنش به بحران کرونا از ظرفیت مشاوران استفاده گسترده‌ای کرد. به‌عنوان مثال، برنامه‌ی ملی «آزمون و ردیابی» کرونا به جای تقویت بخش بهداشت عمومی، عمدتاً برون‌سپاری شد و در مقطعی بیش از یک میلیون پوند در روز صرف مشاوران گردید. در یکی از گزارش‌های کتاب، یک مشاور می‌گوید «در هر پروژه ده‌ها مشاور دیلویت پرسه می‌زدند… انبوه ایمیل‌های زامبی از راه رسید و توجه ما را از کار واقعی منحرف کرد». این داستان نشان می‌دهد که تعداد زیاد مشاوران «آشنای بی‌تجربه» چگونه می‌تواند موجب کندی روند کار دولت شود. همچنین به عنوان مثال‌هایی که در مطالعه ذکر شده‌اند می‌توان به نقش مشاوران در رسوایی انرون و موارد مشابه اشاره کرد.

یکی از جنبه‌های خاص که کتاب بررسی می‌کند، نقش مشاوران در تغییرات اقلیمی است. نویسندگان توضیح می‌دهند که شرکت‌های مشاوره تلاش می‌کنند خود را به عنوان حل‌کننده‌ی مشکلات عظیم اقلیمی معرفی کنند، اما در عمل همزمان با صنایع پرآلودگی نیز همکاری دارند. به عنوان مثال، همین شرکت‌ها به دولت‌ها در برنامه‌های کاهش انتشار کربن مشاوره می‌دهند و در عین حال خدماتی به شرکت‌های نفتی و گازی ارائه می‌کنند. این وضعیت به‌وضوح یک تناقض بزرگ است: اعلام پیروی از اهداف محیط‌زیستی در حالی که به تأمین منافع گروه‌های آلاینده می‌پردازند. مازوکاتو و کالینگتون استدلال می‌کنند که این تناقض ناشی از ساختار کلی تصمیم‌گیری اقتصادی است و نیازمند شفاف‌سازی نقش مشاوران در سیاست‌های اقلیمی است.

 

نویسندگان در پایان کتاب، برای مقابله با «فریبکاری بزرگ» سه راهکار اساسی را مطرح می‌کنند. این پیشنهادات به نحوی طراحی شده که دولت‌ها و نهادها را کمتر آسیب‌پذیر و بخش عمومی را توانمندتر کنند. این سه راهکار عبارت‌اند از:

الزام به اعلام تعارض منافع: شرکت‌های مشاوره باید تمامی منافع مالی و روابط تجاری خود را افشاء کنند تا شفاف شود که آیا مشاور در موضوع مورد نظر منفعت‌های متضاد دارد یا خیر.

احیای ظرفیت‌های داخلی: به جای اتکای صرف به مشاوران خارجی، بخش عمومی باید سرمایه‌گذاری روی متخصصان و ساختارهای درون‌سازمانی خود را افزایش دهد. به گونه‌ای که دولت‌ها از توان علمی و اجرایی درون‌سازمان‌های خود برخوردار شوند و قراردادهای مشاوره‌ای جایگزین توسعه مهارت درون‌سازمانی نشود.

بهبود فرآیند ارزیابی و نظارت: شیوه‌های فعلی سنجش نتایج پروژه‌های مشاوره‌ای باید تقویت شود. این شامل تعریف دقیق‌تری از معیار ارزش‌آفرینی عمومی، نظارت مستمر بر پیشرفت پروژه‌ها و استفاده از تجارب گذشته برای پرهیز از تکرار اشتباهات است.

به این ترتیب، کتاب تأکید می‌کند که دولت‌ها باید دوباره کنترل فرآیند تصمیم‌گیری را در دست بگیرند و از وابستگی‌ بیش از حد به مشاوران بکاهند. در کنار این موارد، نیاز به شفافیت بیشتر و استفاده از ظرفیت‌های داخلی برای رویارویی با چالش‌های بزرگ مانند تغییرات اقلیمی بارها تکرار شده است.

 

بنا بر دیدگاه نویسندگان، خواندن این کتاب برای مدیران و سیاست‌گذاران ضروری است. همان‌طور که یکی از منتقدان نوشته، کتاب «یک زنگ‌خطر بسیار ضروری برای کسب‌وکارها و دولت‌ها» است. «فریبکاری بزرگ» با استناد به حجم وسیعی از مدارک، بررسی‌های موردی و حتی مصاحبه با خود مشاوران، سعی دارد به ما بیاموزد که چگونه می‌توانیم دولت‌ها و شرکت‌ها را قدرتمندتر کنیم و اتکای بی‌حساب به مشاوران را کاهش دهیم. از این رو مطالعه دقیق و نقادانه‌ی این اثر برای هر کسی که می‌خواهد نقش واقعی مشاوران در اقتصاد و سیاست معاصر را درک کند؛ توصیه می‌شود.

اشتراک گذاری

با استفاده از روش های زیر می توانید این نوشته را با دوستانتان به اشتراک بگذارید

زمینه‌های نمایش داده شده را انتخاب نمایید. بقیه مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد ترتیب، بکشید و رها کنید.
  • تصویر
  • دسترسی
  • توضیح
  • قيمت
  • افزودن به سبد خرید
برای مخفی‌کردن نوار مقایسه، بیرون را کلیک نمایید
مقایسه محصولات